۰۶ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۸
کد خبر: ۵۹۸۷۵۶

یادداشت | رنج‌سازی مدرن زیر نُت‌های آشفته

یادداشت | رنج‌سازی مدرن زیر نُت‌های آشفته
موسیقی ناهنجار امروزی به جای تحقق ادعای رهایی بخشی؛ بر گستره تنهایی و انزواگرایی افزوده و شکاف زخم‌های زندگی را عمق بخشیده است.

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، تغییر در ذائقه موسیقیایی نسل کنونی نشان از دگرگونی در لایه‌های وجودی افراد جامعه است.

اقبال روز افزون به موسیقی‌های غمگین با مضامین رهاشدگی، جدایی از معشوق، دوری از یار حاکی از آشفتگی در اعماق هستی آدم‌های امروز دور و اطراف ماست.

با آنکه افراط در پرداختن به موسیقی، نقش مهمی در تخدیر آدمی و به حاشیه راندن عقل و تقویت خیال و قوه وهم را دارد و این خود برای رهایی از درد و رنج برخاسته از واقعیت حائز اهمیت است؛ اما گویا با نگرشی دقیق در سبک موسیقی امروزی می‌توان ادعا کرد که آخرین سنگر و پناهگاه بشرِ مبهوتِ مدرنیته برای رهایی از درد و رنج، خود به ابزار رنج‌ساز و در آفرین مبدل شده است.

موسیقی ناهنجار امروزی به جای تحقق ادعای رهایی بخشی؛ بر گستره تنهایی و انزواگرایی افزوده و شکاف زخم‌های زندگی را عمق بخشیده است.

در ناخودآگاه جمعی نسل کنونی، جنون غلتیدن در دامن درد و رنج موج می‌زند. هر تلاش به ظاهر راست گونه‌ای برای کاستن از دردها ور رنج‌ها تنها به فرو رفتن بیش از پیش در باتلاق تنهایی و انزوا منتهی می‌شود.

عشق و علاقه مفرط جوانان برای شروع رابطه‌های به ظاهر پایدار و کوششی زائد الوصف برای ربودن گوی سبقت از دیگران در عرصه عاشقی و ترسیم دورنمایی از یک عشق اسطوره‌ای در ذهن خود و معشوق، تنها یک هوس زودگذر چندروزه است چه اینکه پس از اندک زمانی از آغاز رابطه و صعود تا قله عشق ورزی و وصول به سرحدات دلدادگی باز کمیت روابط می‌لنگد و طرفین احساس می‌کنند که هنوز چیزی کم است!

حقیقت آن است که هر فرد برای کاستن از اضطراب ناشی از تنهایی، برای فرار از مواجه با هستی، برای دوری گزیدن از ترس فرداها، برای سرکوب افکار استرس زای بدون جواب، برای انکار سوالهای بیشمار بمباران شده بر ذهن، برای سرکوب خلجان‌های روحی زمان انتخاب، برای نادیده انگاشتن بی‌معنا بودن معمای زندگی و هزار و یک موضوع مطروحه دیگر با پناه بردن به آغوش عشق ورزی و نوشیدن باده‌ی عاشقی، به تشفی نفس خود می‌پردازد.

در یک توافق نانوشته، دختران و پسران امروز ایران زمین، در بنیان سادو_مازوخیستی رابطه‌ای را آغاز و اندک زمانی بعد با رسیدن به بن‌بست، با پریشان خاطری و تشویش ذهنی و عذاب وجدان، با صدور کیفرخواست علیه معشوق و فرار از مسولیت خود در رسیدن یک رابطه به مرز بحران، پرونده رابطه قبل را مختومه و در ایام سوگواری عاطفی و با هدف فرار از نشخوارهای فکری برخاسته از خاطرات تلخ و شیرین گذشته، وارد رابطه جدیدی شده و با زیست در دور باطل، به تولید و بازتولید این فرآیند خودآزاری و دیگر آزاری استمرار می‌بخشند.

در هر حال در این میان نمی توان از تقویت افراطی قوه وهم چشم پوشید که مبانی دینی هم هشدارهای شدیدی به یک طرفه شدن احساسات و تعطیلی خرد دارند که در جای خود جای نوشتن دارد.

باید اعتراف کرد که گرایش این گونه به هنر به ویژه موسیقی در تشدید عشق‌های پاتولوژیک بیمارگونه نقش عمده‌ای را ایفا می‌کند، از سوی دیگر از ساحت قدسی هنر فرو می کاهد و نسل جوان را با دم دست ترین محصول هنری دلخوش می کند.

از این روست که متأسفانه باید گفت؛ امروزه سبک‌هایی از موسیقی‌ در جامعه از مقبولیت بیشتری برخوردار است که به بهترین شکل بتواند درد و رنج‌های درونی را تجسم بخشیده و همواره زخم‌ها را تازه و نو نگه دارد، اینجاست که «نوآوری» و «خلق» و نگاه به زیبایی های فطری و انسانی در زیر نُت های آشفته با مرگ رو به رو می شود.

توجه به مبانی دینی و توصیه بزرگان سلامت معنوی می‌تواند راهگشای وضعیت امروز جامعه مدرن باشد؛ رهبر معظم انقلاب درباره موسیقی فرمودند: «هنر موسيقي، محاسبه متکي به طبيعت و فطرت بشر است؛ که خرد انساني، آن محاسبه را بر اساس تجربه استخراج کرده و براي آن پيشرفت قواعدي- موازيني گذاشته است.» (کتاب هنر از ديدگاه مقام معظم رهبري)

«موسيقي را بايد به سمت هدف متعالي بکشانيد. اين را هم فراموش نکنيد که کلام از محسنات موسيقي ماست. اصلاً نقطه قوت در موسيقي فارسي و عربي، وجود کلام به صورت اغلبي است. يعني غالباً چنين بوده که موسيقي با کلام همراه مي شده است.» (کتاب هنر از ديدگاه مقام معظم رهبري) این بخشی از آسیب فضای موسیقی است که شایسته است عناصر و ابعاد موسیقی هنجار و ناهنجار برای نسل جوان رمزگشایی شود تا پشت پرده تفکرات و معرفت‌های کاذب را کنار رود.

امروزه نسل جوان با محصولات به ظاهر هنری رو به روست که قصد استعمار استعدادهای احساسی ناب آنان را دارد، محصولاتی که می خواهد توان یک ملت را در پرواز روح و عرصه‌های دیگر پیشرفت و تکامل برباید. 

در پایان حرف ناصواب نیست اگر بگوییم: جای بررسی‌های جدی درباره چند و چون ترویج موسیقی در کشور خالی است، پژوهشگران و نویسندگان و اصحاب رسانه هر یک در جای خود رسالت‌های سنگینی در این عرصه دارند تا محکوم نسل آینده نشوند؛ نسلی که تردید می‌رود چشم و گوشش، کمتر محصولات فاخر و مشروع هنری و موسیقایی را ببیند و بشنود، بیش از پیش رنج ببرد و از دامان و دامَش رها نشود./918/ی702/س

محمد رایجی

ارسال نظرات